تنها در دفتر در اواخر شب با یک زیردست جوان. یو ناامید بود که خود را در یک وضعیت عالی قرار دهد. این یک شرکت است. من باید صورت کارگردان را سوراخ کنم ... این چیزی بود که به خودم گفتم و سعی میکردم روی کارم تمرکز کنم. با این حال، زیردست با یک نگاه جانبی به یو نگاه می کرد در حالی که وانمود می کرد کار می کند. نگاهم را حس میکنم و بدنم میسوزد. دیگه نمیتونم این کار رو بکنم... یو کارش را بیرون انداخت و به ارامی به زیردستانش نزدیک شد. حالت چهره او مسحور کننده بود، مانند یک فرد متفاوت از کارگردان کاواکامی.