"من قصد ندارم هیچ کار اشتباهی انجام دهم، این یک راز بین ما دو نفر در این مورد است ..." کارگردان تابوچی این را گفت و به من حمله کرد و من بدنم را در ازای مخفی نگه داشتن بی عدالتی شوهرم به مدیر دادم. با حمل گناهان شوهر محبوبش≪ او همچنان ≪ ≫ فیزیکی با اشتباهات ≫ انباشته می شود. نمیدانم چه مدت تحمل خواهم کرد تا به شادی برگردم و ذهن و بدنم با روزهای ناامیدکننده شکسته میشود. و در روز هفتم، بخشی از من بود که نمی توانست به یک زندگی زناشویی شاد برگردد، نه، من نمی خواستم برگردم.