امروز "من" به خانه او امد تا بازی کند. در طول روز، من، او و خواهرش شروع به نوشیدن در خانه در اتاق نشیمن کردیم، اما ما روی مبل خوابیدیم زیرا مست بودیم. بعد از مدتی، او از خواب بیدار شد و خواهرش را دید که ناگهان در اشپزخانه ان طرف خیابان لخت شده است. - خواهرم، که متوجه شد که من تماشا می کنم، مازوخیسم را برهنه نشان می دهد و من را اغوا می کند و می گوید: "من می خواستم قبل از خواهرم شما را ملاقات کنم ..." -و بهم التماس کرد که بهش اموزش بدم ...