"من به فکر درخواست برای دانشکده پزشکی هستم و مادرم راحت خواهد شد." تسوباکی مسیر خود را توسط پسرش، که برای مدت طولانی با او زندگی کرده بود، گفت. پسر همیشه از مادرش مراقبت میکرد و مادرش هرگز شک نمیکرد که او مهمترین است. با این حال، اگر چه او تا به حال ان را یک راز نگه داشته بود، مادرش یک مرد در یک رابطه داشت که به فکر ازدواج مجدد بود. پسری که با حسادت شدید به مادرش ضربه میزنه و حقارتش رو بالا برده - این عمل شهوت مادرش را برانگیخت و او اسیر اعمال غیر اخلاقی شد.