امیری با رئیس یک شرکت فناوری اطلاعات ازدواج می کند و بدون هیچ گونه ناراحتی در یک عمارت با خوشحالی زندگی می کند. صبح روز بعد از فرستادن شوهرش به یک سفر کاری، این مردان بیهوده بودند که به میدان دید امیری پریدند و از خواب بیدار شدند. -اون دو تا از ستاره های اتشین هستن که به خاطر گزارش شوهرش سابقه کیفری دارن او به زور وارد خانه شد و برای انتقام به امیری حمله کرد. -مجبورش کردم که تا حالا نکردم . -یه قلاده رو به یه دختر جعبه دار وصل کن و بهش اموزش بده - از جنس از بین بردن کرامت با یک لباس از خاطرات زن و شوهر. من هرگز به روزهای شاد و صلح امیز باز نخواهم گشت.