یک زن سالم که تصمیم می گیرد برای عزیزانش زندگی کند و مایل است برای ان مبارزه کند. زنی که توسط ایواوکا مورد توجه قرار گرفت و درخواستی از یک دیوانه دریافت کرد. این ساکورا بود، یک خانم اداری که در میان شادی بود که او پیشنهاد شد. این قربانی دیوانه ها می شود و حتی دفع ان مدیریت می شود ... بدن درد، نفرت و اطاعت. ... و شرم عمومی که مجبور است!