یو چان، که در یک دفتر رستوران بزرگ کار می کند، دوست پسری داشت که رویای تبدیل شدن به شوهرش را داشت. اغاز بدبختی این است که چنین مردی شیطان است. به منظور هیجان زده کردن من، یو چان، که پیشنهاد شده بود که رابطه جنسی واژن با یک دوست داشته باشد، با اکراه تصمیم گرفت با او بازی کند تا از او متنفر نشود.