مومو که به زیبایی و سخت کوشی در محل کار شهرت دارد، در خانه مشکل داشت. - شوهری که به دوران خستگی رسیده و دیگر مرا زن نمی بیند. مهم نیست که چگونه به ان نزدیک شدم، اعتماد به نفسم را در روزهایی که به ارامی از بین رفتم، کاملا از دست دادم. کاوانو، همکارش که نسبت به چنین هلوهایی احساس دارد، مصمم است به عشقی که سالها گرم شده است اعتراف کند. من فکر نمی کنم کسی دیگر مرا به عنوان جنس مخالف ببیند. لطف یکپارچه کاوانو عمیقا به قلب مومو، که از چنین اضطرابی رنج می برد، عمیق می شود ... غرق شدن در یک امر غیر اخلاقی که هرگز بخشیده نمی شود.