در روز طوفان، یکی از همکاران من، می چان، فورا با من تماس گرفت و گفت: "من نمی توانم به خانه بروم زیرا خدمات قطار لغو شده است، بنابراین لطفا یک شب بمانید( عرق کنید)! - اگر شما او را دعوت به خانه که این سخت است و قرض دادن خواهر خود را (○ دانش اموز) لباس به خیس می چان ... پارچه کافی وجود ندارد و نیمکره جنوبی شیر کاملا باز است! سر من در حال حاضر "مشاعره" و دلیل سقوط! -بمالش و روی زمین ازش بخواه و زنگوله رو به صدا در بیار سینه های زیبا! می چان نیز هیجان زده و درج خام! - نعوظ در همه جا نیست، و من یک میمون تا صبح و شات واژن شد! استروس یک شب که طوفان دیوانه شد!