مینا برای خوشامدگویی به نامزدش، پدر کنیچی امد. با این حال، پدر کنیچی زمانی مردی بود که از بازی کردن امتناع می کرد زیرا زمانی که یک کارگر جنسی بود انقدر منزجر کننده بود که ان را NG کرد. پدر کنیچی تهدید می کند که نمی خواهد کنیچی متوجه شود که او در صنعت جنسی کار می کند و هنگامی که مینا را به خانه می خواند، او را با یک داروی مقوی غرایز جنسی هل می دهد. مینا ...... که احساس لذت کند، حتی اگر او از پیستون شدید ان روز متنفر بود، زمانی که او نتوانست او را نامزد کند و رد شد، حتی اگر او در نهایت توانست او را ملاقات کند.