اکیکو، که در زمان مدرسه در باشگاه رقص جاز بود، می خواست فعالیت های باشگاه خود را حتی در حال حاضر در مدرسه ادامه دهد، اما او مجبور بود هر روز بعد از مدرسه به خانه برود بدون اینکه مسیر انحرافی را طی کند. اکیکو در حالی که یونیفرم خود را می پوشد، با غریبه ها برخورد می کند. مادرش او را از جایی اورده بود. اکیکو می خواهد روزی ترک کند، اما حتی امروز، او هر روز تحمل می کند تا با اقای مادرش زندگی کند.