پسر عموی من یوکا برای اولین بار در مدت زمان طولانی امد تا بماند. یوکا، که من برای اولین بار در چند سال ملاقات کردم، سکسی شد و یک زن بالغ شد. صبح روز بعد، هنگامی که برادر کوچکترش به سر کار می رود و با یوکا تنها است، رفتار یوکا کمی عجیب است. - او می گوید که همیشه می خواست برادرش را ببیند، و بدنش را نزدیک می کند، و پاهایش را روی پای من می اندازد تا پاهایش را گرم کند، زیرا او سرد و سرد است، و با پای خود به او ضربه می زند. یوکا داره سعی میکنه عقلش رو حفظ کنه