"من واقعا نمی خواهم ان را انجام دهم ... اما دلیلی وجود داشت که مجبور شدم این کار را انجام دهم یک روز، زندگی شاد من با شوهرم کاملا تغییر کرد. مدت کوتاهی پس از نقل مکان به خانه جدیدمان، شوهرم به دلیل بیماری از شرکت بازنشسته شد و من تصمیم گرفتم شب ها برای حمایت از خانواده مان کار کنم. یک روز، در حالی که به تحمل روزهای دردناک ادامه می دادم، دوباره کورودا، معلم ازار جنسی از روزهای دانشجویی ام را در هتل ملاقات کردم. در ابتدا، من وانمود کردم که متوجه من نمی شوم و پس از ارتکاب بدنم، کورودا یک قرارداد معشوقه را که می توانستم بیش از این نوع کار کسب کنم، به ارمغان اورد.