دو سال پس از اینکه عضو جامعه شدم، به یک سفر کاری یک روزه با سعدا ارشد بزرگترم امدم. - او عاشق ارشد خود بود، که زیبا بود و می توانست کار خود را انجام دهد و رئیس ایده ال بود که همه به ان حسادت می کردند. - احساسات او برای ارشد او، که ازدواج کرده است، نباید به حقیقت پیوست، اما او نمی تواند متوقف تپش در یک سفر کاری به تنهایی. با این حال، مذاکرات تجاری با شرکای تجاری به خوبی پیش نرفت و او با عجله یک شب را در انجا ماند. متاسفانه، به دلیل تاثیر جشنواره، ما نتوانستیم جایی برای اقامت پیدا کنیم و تصمیم گرفتیم در یک اتاق خالی که موفق به پیدا کردن ان شدیم، تنها بمانیم.