کنتا از وضعیت مادرش مومو دل شکسته بود. اخیرا، مادرم نمی تواند خودارضایی را متوقف کند حتی اگر در اتاق کناری باشد. نمیتوانستم تحمل کنم که مادرم از ناامیدی شدیدی رنج میبرد که عقلش را تضعیف میکرد. "من شما را ارام می کنم،" او می گوید، او را در اغوش می گیرم. میتوانستم روی پوستم احساس کنم که مرا میپذیرند. اگر تنهایی مادرم حتی کمی بهبود یابد، من یک رابطه ممنوعه را دوست ندارم.