زاما میرو! چنین لذتی وجود ندارد ... یک پسر قلدر که به خانه من امد، که در مدرسه مورد ازار و اذیت قرار گرفت و خواهرش در خانه با او مانند یک حشره رفتار کرد، خواهرش را دید و گفت: "ایا او زیبا نیست!"، بنابراین من پسران قلدر را فریب دادم تا به خواهرم تجاوز کنند! سپس، به نظر می رسید که من قلاب شده بودم، و من به خانه ام امدم و بازی سختی را امتحان کردم که معمولا نمی توانستم بدون دوست نداشتن خواهرم انجام دهم، و از ان لذت بردم، بنابراین بدون اجازه از ان عکس گرفتم. خواهرم که با صورت پوشیده از اسپرم به من خیره شده است واقعا خوب است.