پدر و مادرم مرا از کار پاره وقت منع کردند. اما من پولی میخواستم که به من اجازه دهد به نحوی ازاد باشم، بنابراین وقتی با برادرم مشورت کردم، او پیشنهاد کرد که [یک کار پاره وقت که باعث می شود برادرم احساس خوبی داشته باشد]. من در ابتدا گیج شده بودم، اما صادقانه بگویم، من با برادرم احساس امنیت بیشتری می کنم تا اینکه با مردی که نمی شناسم کاری شیطانی انجام دهم. علاوه بر این، برادرم خوشحال است، و من نیز برای کار نیمه وقت من پرداخت می شود، که شرم اور است، اما من احساس خوبی دارم، بنابراین من ادامه خواهم داد.