دخترش، ریکو، که پدرش یک مسافرخانه چشمه اب گرم را اداره می کرد، ناگهان درگذشت و او بدهی زیادی داشت. یک مرد میانسال که ادعا می کند یکی از بستگان است، گفت که او بدهی را در مقابل Reo، که در از دست دادن بود، تحمل می کند. -در عوض، اون جسد چاق و چله ریو رو خواست پدرش ائو را ترک کرد، که نمیتوانست در موقعیت او مقاومت کند