همسر جوانتری که دختر جوانش را پشت سر گذاشت. من امیدوارم که دوستان مادر من در محله مراقبت از من زمانی که انها در مورد وضعیت تاسف می دانم. وقتی دخترم فراموش کرد رشته فرنگی کاغذی بخرد تا در کلاس استفاده کند، به او گفته شد: "من تعداد زیادی از انها را دارم، بنابراین انها را با خودم می برم" و یکی از دوستان مادر به دیدنش امد. وقتی تربچه های خشک شده را از سوپرمارکت به عنوان یک ظرف جانبی برای جعبه ناهار دخترم پر کردم و ان را برای او اوردم، او به خانه امد و گریه کرد، و وقتی نگران بودم که فردا چه کار کنم، دوست مادرم امد تا ظرف جانبی را تحویل دهد. -دو تا از این دوستای مامانی ...