ایچیکاوا یک کافه کوچک افتتاح کرد که رویای او بود. من همچنین ناتسو، یک دانشجوی زن زیبا را به صورت پاره وقت استخدام کردم و به عنوان مدیر کافه زندگی پر مشغله اما رضایت بخش داشتم. پس از بسته شدن، ناتسو به او اعتراف می کند، و هنگامی که او متوجه می شود که او یک همسر دارد، او از خط عبور می کند، و حتی پس از ان، حتی اگر او می داند که او نمی تواند ان را انجام دهد، او بارها و بارها پس از بسته شدن به وسوسه شیرین دعوت می شود.