"ما... من فقط دارم از بارون پناه می برم... - هر بار که باران بر زمزمه های شیرین یک کارمند زن جوان، ناتسو، می بارد، من بارها و بارها تسلیم وسوسه می شوم. در راه خانه از کسب و کار، ما در یک مرکز اقامت به دلیل باران ناگهانی سیل متوقف شد. - او دیوانه توسط بدن باران خیس زیردست خود و وسوسه رانده می شود و جلسات مخفی را بارها و بارها تکرار می کند.