"ایچیکا" تنها دوست زن بود که می توانست بدون اگاهی از ان به عنوان یک زن بازی کند، زیرا خانه های یکدیگر در محله بود. ولی بعدش متوجه شدم -سینه هاش سینه های بزرگی هستن . اون مثل یه مرد نگاه میکرد و رفتار میکرد و من علاقهای به سینههاش نداشتم هنگامی که من از ان اگاه بودم، فقط می توانستم ان را به عنوان یک زن ببینم.