در طول تعطیلات تابستانی، مایکا، که برای بازدید از خانه مادربزرگ و عمویش می امد، تقریبا هر شب کابوس های تند و زننده ای داشت. رویای اینکه توسط یک مرد مرموز مورد حمله قرار گرفته و به شدت مورد تجاوز قرار گرفته است... - او تند و زننده در سراسر بدن او جارو، و مقاومت خود را بیهوده است و چوب گوشت خود را به او رانده ... وقتی بیدار شدم، به دلایلی، مایع منی که یادم نمی امد از میان پاهایم بیرون ریخت. درد در او روز به روز تشدید می شود و حتی اگر ان را با انگشتانش تحریک کند، درد فروکش نمی کند. دیدن بدن مایکا به تدریج بیشتر و بیشتر شهوت انگیز برای لذت بردن، تنها عموی او لبخند شوم بود.