حتی اگر کلمات ناخوشایند به من تف می شد، دلیلی وجود داشت که مجبور بودم بدون توجه به اینکه چقدر اسیب دیده ام، ادامه دهم. تنها راه بازپرداخت وام، کار کردن از صبح تا شب بود. انگار برای اینکه مرا تحت فشار قرار دهم تا وام را بازپرداخت کنم، یک روز مورای، معلم ازار جنسی را دوباره در هتل ملاقات کردم. من سعی کردم قبل از اینکه او متوجه شود که من هستم، بازی را تمام کنم، اما مورای تهدید کرد که این را به شوهرم نشان می دهد ...