هنگامی که من یک زندگی مدرسه ای جدید را اغاز کردم و وارد مدرسه ای شدم که فعالیت های باشگاه اجباری بود، اقای هاتانو را ملاقات کردم، زمانی که نگران انچه که می خواستم انجام دهم. من با یک لبخند ملایم ناک اوت شدم و تصمیم گرفتم به باشگاه شنا بپیوندم که معلم من با انگیزه های پنهانی توصیه می کند. به نظر می رسد که من تنها تازه وارد هستم و روزهای تمیز کردن استخر به تنهایی با اقای هاتانو بعد از مدرسه اغاز شد. من مجذوب تی شرت بودم که هنگام تمیز کردن خیس شد و لباس شنا که به فاصلۀ بین پاها بریده شده بود.