انا برای اولین بار پس از هفت سال به عمویش پیوست و در نهایت برای چند روز با او زندگی کرد. انا، که در اوج رشد در بلوغ بود، مجموعه ای از سینه های بزرگ داشت که بزرگتر می شد. و "یک راز خاص" که هیچ نمی خواهد به دلیل سینه های بزرگ ببیند. هنگامی که عموی او این را می بیند، رابطه انها به شدت تغییر می کند. Ena به عموی خود بیدار می شود که به تدریج توسط میل جنسی بزرگ و خود شیفته می شود. ایا انا می تواند پای های بزرگ خود را دوست داشته باشد؟ یه دختر بچه مدرسه ای شیطانی و زنای با محارم پشمالوی عمویش