اینا، یک تازه عروس و داماد، در مشکل است، زیرا او توسط Oki، که در کنار خانه زندگی می کند، نزدیک می شود. یه همچین روزی... - او به زور توسط یک درخت بزرگ مورد تجاوز قرار گرفته است. - او از شوهرش دعوت می کند تا در مورد بدن الوده اش بنویسد، اما او امتناع می کند. به جای پشیمانی از تجاوز، او لذت عمل را به یاد می اورد و ناامیدی او در روزهای دردناک بیش از اوج است و درب ورودی خانه اوکی را باز می کند. زن جوان متاهل طوری فشار اورد که انگار میخواهد به مرد میانسال عرق کرده حمله کند و لیس بزند. - یک روز تابستانی که گرمای شدید همچنان بارها و بارها ادامه می یابد تا ساعت 19 زمانی که شوهرم به خانه می اید.