از خانه پدر و مادرم، عمه یوکا تصمیم گرفت به دلیل کار در اتاقم بماند. من مخفیانه او را برای مدت طولانی تحسین کرده ام، اما زمانی که او را برای اولین بار در مدت زمان طولانی ملاقات کردم، زیبایی او بیشتر جلا یافت. اما مهمتر از همه، من نمی توانم کمک کنم اما کنجکاو در مورد باسن وابسته به عشق شهوانی یوکا و نان محض! من ناخوداگاه توسط ته قنداق تفنگ نان خالص که در مقابل من تکان خورد، مکیده شد، و من ناخواسته الاغ چاق و چله را گرفتم ...! این یک رکورد از 5 روز من و عمه من فقط نیزه است.