اقای چیسکی به طور پاره وقت کار می کند زیرا نمی تواند به تنهایی از بت های زیرزمینی زندگی کند. او شاد، سخت کوش، دوستانه و سخت کوش است. وقتی در خانه و محل کار گیر کرده بودم و افسرده بودم، او از پشت مرا محکم در اغوش گرفت. "من احساس تنهایی در پشت من ... من مدیر را دوست دارم، بنابراین می خواهم شما خوشحال باشید. " نگاه تحریک امیز ... من فقط بهش خیانت کردم وقتی از خط عبور کردم، از کنترل خارج شدم و با وجود اینکه خانواده داشتم، به دختر جوانم تبدیل شدم.