پدرم قرار است از هفته اینده برای کارهای مربوط به تجارت به یک سفر کاری طولانی مدت برود و "کانا" مادرم از سفر کاری ناراحت است، اما پسرش "با این حال" مدتهاست که به این زمان نگاه می کند. "با این حال"، که از مادرش به عنوان جنس مخالف برای مدت طولانی اگاه بود، از زندگی خود به تنهایی لذت می برد، در حالی که به برهنگی مادرش نگاه می کرد و فضولی می کرد. با این حال، هنگامی که او در نیمه شب به مادر تنها و گریه خود نگاه می کند، تصمیم می گیرد به طور جدی از کانا به عنوان یک مرد حمایت کند.