در خانه من مردی زندگی می کند که من بیشتر از همه در جهان از او متنفرم. - یک روز، پدر زن من، که از ازار و اذیت جنسی متنفر است که دوباره با مادرش ازدواج کرده است، ناگهان در پشت گلوی خود با گلوی عمیق مورد تجاوز قرار می گیرد ...! - "لطفا بس کن ..." - من یک فرد تند و زننده بودم که از صمیم قلب از ان متنفر بودم، اما من بر خلاف قلبم خیس شدم. ایچیموتسوی پدر زنش که توسط مادر مورد علاقه اش رها شده است، به یک سوراخ خمیده می لغزد. سوزاندن