من از حومه شهر بیرون امدم تا پدرم را ببینم و تصمیم گرفتم برادر کوچکترم و خانه همسرش را ببینم. کیوکو، همسر برادرم، لبخند خوبی دارد و بدن شهوانی دارد. حتی اگر من می دانم که این چیز بدی است، من در مورد ظاهر شهوت انگیز همسر برادرم فانتزی می کنم. کیوکو استمناء می کند تا خودنمایی کند، کیوکو در حمام می دهد و توهم من بیشتر و بیشتر رشد می کند.