تصمیم گرفتم یک ماه برای شکار کار در خانه برادرم بمانم. برادرم یک همسر زیبا به نام هیکاری دارد، و من دوست دختر ندارم زیرا روابط اجتماعی زیادی ندارم، بنابراین من فقط هیجان زده بودم که چنین فرد زیبایی زیر یک سقف داشته باشم. میخوام یه جوری به اون بدن دست بزنم... میخوام لیسش بزنم... میخواستم سکس داشته باشم. به همین دلیل تصمیم گرفتم مخفیانه در طول سفر کاری برادرم به هیکاری داروی مقوی غرایز جنسی بدهم.