سرگرمی من که نمیتونم به کسی بگم... لباس پوشیدن به عنوان یک زن و رفتن به شهر! امروز کافه تنهاست! ناگهان یک پسر خوش تیپ را برداشتم! من حتی به هتل امدم ... خیلی ناجوره که بیشتر از این پیش بری! من در نهایت اعتراف کردم که من یک مرد بودم، اما پسر خوش تیپ لباس هایش را چرخاند و سینه های برامده خود را به من نشان داد ...