من در یک خانواده پدر و پسر بزرگ شدم و یک دوست دوران کودکی دارم که زیبا و مهربان است و من او را دوست دارم. به طوری که او می اید تا من را هر روز صبح بیدار کند، زمانی که من بیش از حد می خوابم! اما یک روز، دختر دوست دوران کودکی من ● پدر انفجار در پانچیرا یونیفرم دانش اموز از کنترل خارج شده است! - گرفتن قفسه سینه او و تهدید "این سخت است اگر پسر من متوجه!" و سکوت تجاوز واژن شات که صدای او را ندارد! - یک دوست دوران کودکی که تهدید شده بود هر روز به او گفته می شود و با پدرش در حالی که من خواب هستم، می اید! من می خواهم برای کمک به دوست دوران کودکی مورد علاقه من! ولی من میترسم...