دختر دانشجوی کالج من با دو پسر به خانه امد، هیروشی، دوست پسرش، که شروع به دوستیابی در همان دایره کرد، و تاکویا، که او نیز عضو حلقه بود. وقتی از او پرسیدم، گفت که در اتاق دخترش جمع شده است تا در مورد جشنواره مدرسه که نزدیک می شود صحبت کند. ایانو، یک مادر مجرد پاکدامن، مهمانان جوان و زیبا خود را با یک لبخند بزرگ و شیرینی چای ویژه استقبال کرد. ان شب، به دلیل جریان داستان، دوست پسر دخترم هیروشی تصمیم گرفت بماند ...