یک سرویس خانه داری که من تماس گرفتم تا کاری در مورد اتاق خشن انجام دهم. اقای اوریهارا که امده بود، لبخند زیبایی داشت، مهربان و دلسوز بود و به من احساس امنیت میداد، انگار مادرم به اتاقم امده بود. تاناکا، که برای اولین بار در مدت زمان طولانی تحت تاثیر مهربانی یک زن قرار گرفت، مجذوب یک شات شد و ملایم شد. - من نمی توانم کمک کند اما می خواهم به توسط اقای Orihara خراب ... شاید اوریهارا با احساس چنین احساساتی به ارامی لبخند زد و در گوش تاناکا زمزمه کرد. "اگر اشکالی ندارد، بیایید بیشتر به شما خدمت کنیم؟"