یک برادر و خواهر که با مادرشان زندگی می کنند. برادرم زندگی خواهرش را با یک کار پاره وقت به عنوان کارگر روزمزد حمایت کرد. چنین برادر و خواهری رازی داشتند که نمی توانستند به کسی بگویند. وقتی برادرم از سر کار به خانه امد، وقتی از نظر ذهنی ضعیف بود، صورتش را در دامن خواهرش دفن کرد و این کار را کرد. این تبدیل به یک عادت شده بود. به تدریج، عمل تشدید می شود و در نهایت انها رابطه جنسی دارند.