یک خانه دار که برهنه است و توسط کارفرمای خود با یک پیش بند چاقو خورده است "وعده متفاوت است، ان را در ان قرار ندهید!" - مجبور به برادر کوچکتر شوهرش که برای طلاق مشورت کرد ... "من قصد دارم نشت کنم، من دیگر نمی توانم ان را انجام دهم !". در خانه یک کارمند که بیمار بود و از سوپرمارکت غایب بود، مدیر فروشگاه گفت: "خانم، من سه روز است که حمام نکرده ام، بوی ناخوشایندی می دهم ..." "من دیگر نمی توانم ان را تحمل کنم وقتی که شما را در مراسم تشییع جنازه می بینم" "نه، پسر عموی کثیف خود را لیس بزنید!" - پدر من در جلسه پدر و مادر به زور در ناحیه تناسلی با موهای خاکستری قرار داده ... دامادی که قراره ازدواج کنه مو داره میگه اگه بذاریش اونجا، اشکالی نداره!