همسری که ازدواج کرد و یک زن خانه دار تمام وقت شد. در این تعطیلات، من گفتم که می خواهم در خانه با رئیس سابقم نوشیدنی بخورم. من به او گفتم که نگران نباشید و از ان لذت ببرید. در روزهای مرخصی، همسرم در خانه با رئیسش مشروب میخورد. بعد از مدتی همسرم بیرون رفت. وقتی برای نوشیدن قهوه به اتاق نشیمن رفتم، رئیس سابق همسرم تنها نشسته بود. وقتی میخواستم نوشیدنیام را بریزم و به اتاقم برگردم، ناگهان مرا در اغوش گرفت. - و همسرم به من گفت که بدنش با من سازگار نیست و با من رابطه دارد، و او شروع به لمس پایین بدن من کرد. من به او گفتم که نمی توانم این کار را انجام دهم، اما او زانوی سخت من را رها نکرد. بعد همسرم به خانه امد و من به اتاقم برگشتم. یک ساعت بعد، در اتاقم باز شد و او گفت که همسرم مست به خواب رفته است. و وقتی به او گفتم که نباید این کار را با او که مرا تحریک کرد انجام دهم، او گفت که این کار را به تنهایی انجام خواهد داد و به ارامی شروع به خودارضایی کرد. نمیتوانستم چشمانم را از او بردارم و فاصل سختش را نگه داشتم، سعی کردم او را لمس کنم، اما او دستش را تکان داد و به من گفت که این کار را به تنهایی انجام دهم. نمیتوانستم از پس انشعابم بربیام و ان را شلیک کردم. وقتی به او گفتم که نمیتوانم ان را تحمل کنم، او ان را میخکوب کرد و مرا بوسید چون این یک نمایشنامه بود.