- میشو که شوهرش به تنهایی در ماموریت است و میل جنسی زیادی دارد. - درست همانطور که فهمیدم دوست پسرم، کوسوکه، که برای بازی امده بود، صاحب یک چوب گوشت قوی بود. - وقتی سعی کردم برای از بین بردن استرس به ارامی بازی کنم، صاحب یک بی نظیر بودم که یک یا دو بار به پایان نرسید و تا صبح بدون استراحت مورد تجاوز قرار گرفتم! - میشو که اوج های بی شماری را به کوسوکه اموخته است، که هر روز به طور مداوم شلیک می کند. در زنجیره ای از لذت که به نظر می رسد هیچ پایانی در چشم انداز ندارد، بدن او در نهایت صدا می کند.