مادرم که در حومه شهر زندگی می کند، برای اولین بار پس از مدت ها به خانه ما امد. خیلی خوشحال شدیم که بعد از مدتها دوباره همدیگر را دیدیم. در نیمه شب ان روز، به طور غیر منتظره ای از خواب بیدار شدم و شاهد حمام مادرم بودم. من انقدر از بدن برهنه براق هیجان زده بودم که دیگر نمی توانستم بخوابم ...