Riena، یک دختر جدی در سن او، نگران بود که او نمی تواند با موضوعات جنسی همکلاسی هایش ادامه دهد و نمی تواند با کسی صحبت کند. یک روز، من غوطه ور شدم و در تعطیلات به خانه معلم رفتم تا از معلم اتاق خانه ام بخواهم که در مورد رابطه جنسی به من اموزش دهد. با این حال، معلم یک معلم عاشق واقعی است که هر یکشنبه به اداب و رسوم می رود، و او در تلاش بود تا از مشکل دانش اموزی که به خانه اش امده بود خلاص شود تا به اداب و رسومی که او رزرو کرده بود برود، اما او بیش از حد مداوم بود، بنابراین او از کنجکاوی او استفاده کرد و با بدن در روند توسعه بازی کرد، و Riena نیز انچه را که معلم گفت و به تدریج بدن خود را به عنوان معلم اموزش داد.