هیماریتان یک دختر زیبا با چهره زیبا است. یک خانم جوان در یک مکان خوب که نگران عموهای محله است و می گوید: "اوه"، اما او نمی تواند خود را کنترل کند و دستانش را دراز کند. -اون یه شیطنت کوچیکه توسط عموش توی یه کلاس فوق برنامه - او یک کودک مهربان است که نمی تواند رد کند، بنابراین او ان را می پذیرد اگر عمویش خوشحال باشد، اما چه زمانی او بزرگ می شود و خداحافظی می کند؟ نمیدونم، ولی الان فقط میخوام خوش بگذره عمو اینطور فکر میکند.