کابوس در روز روشن... - یک گروه چسبنده که از طریق حملات عشق J ○ در راه خانه از مدرسه قطع می شود. J ○، که از نوک می ترسد، از قیچی تیز می ترسد و لباس هایش پاره می شود. "اگر این یک رویا است، بیدار شوید" یا "به من کمک کنید"، اما هیچ برای کمک نمی اید. او لباس هایش را از دست می دهد و تنها می شود، اما همانطور که ذهن و بدن او از هم جدا می شود، مازوخیسم جوانه می زند. هر جا که تمایل خودخواهانه برای تایید می رود ... او تبدیل به کسی می شود که نمی شناسد "بابا، مامان، متشکرم که تا به حال مرا بزرگ کردید ..."