کازویوکی، فومیو و سارا در یک مدرسه روستایی تدریس میکردند. در ان زمان، صحبت از ماموریت به توکیو وجود داشت، اما پدرش، که بیمار بود، نگران کازویوکی بود و فومیو به جای ان اختصاص داده شد. و کازویوکی و سارا، که از ماموریت فرار کردند، ازدواج می کنند. ... از ان زمان، او از فومیو جدا شده است، اما زمانی که او برای اولین بار در مدت زمان طولانی با او تماس گرفت، گفت که بیمار شد و بازنشسته شد. کازویوکی و سارا فومیو را به خانهشان دعوت کردند. فومیو به سارا نزدیک می شود تا از غیبت کازویوکی استفاده کند.