مادرم مرا برد... به خاطر خانواده اش، "Natsuki" به یک پیرمرد ناشناس برای حمایت از زندگی او در نیاز ارائه شد. - او را به یک اتاق کثیف با بوی عجیب و غریب بردند، و او بی وقفه برای وعده خود را تنها برای یک روز سرزنش شد، سینه های بزرگ خود را تکان داد، و واژن چندین بار شلیک کرد. او از یک پیرمرد بی نظیر که یکی پس از دیگری شلوغ است، مورد توجه قرار می گیرد و همانطور که او تحمل می کند، یک دختر زیبا فلج در لذت غرق می شود و سقوط می کند.