در خانه یک معلم که ماه اینده دوباره ازدواج می کند، یک دانش اموز پیر ناگهان به دیدن او امد. معلم خاطرات تلخ و شیرین با او بود، اما دانش اموزان خود را به حال یک طرح ... "در ان زمان، من هر روز خودارضایی می کردم و برهنگی معلمم را تصور می کردم و هنوز ازدواج نکرده بودم، بنابراین اشکالی ندارد" "در مورد چه چیزی صحبت می کنید، فرار کنید!"، "نامزد من 62 ساله است و من دیگر نمی توانم بلند شوم، در یک مهمانی نوشیدن بین زنان ..."، "نه، به ان دست نزنید، این کار را نکنید!" بر خلاف نامزدش، بدن او با یک جوان به تدریج رسیده است ... یک پدر فعال جنسی که در محله زندگی می کند در خانه همسرش که شوهرش در بیمارستان بود ظاهر شد، اما وقتی شنید که قفل پنجره شکسته است، ان شب دزدکی وارد شد. - تنظیم یک شب ● من خواب سالم با یک دارو است که می تواند ارامش خواب. "این به نظر نمی رسید خوب در صورت من، ان را خیلی مودار بود ..."، و به ارامی در یک چوب گوشت قرار داده ...." اه، بس کن، چه کار می کنی!" به جای رفتن به گمرک، اجازه دهید از همسرم استفاده کنم! دو قسمت ضبط شده است.