چند روز از زمانی که عروسم را دیدم که برای زایمان به خانه می رفت، می گذرد. خیلی وقته که تنها زندگی نکردم کوتا شروع به احساس تنهایی در موقعیتی کرد که کسی را نداشت که با او صحبت کند. نگران کوتا، خواهر عروسش، یوکاری، امد تا ببیند حالش چطور است. نمیتونم چشمام رو از بدن چاق و چله ش بردارم با سینه های بزرگی که داره لباساش رو میشکنه کوتا نمیتونه خواهر عروسش رو نعوظ کنه و با عجله به دستشویی فرار میکنه یوکاری به زور وارد انجا شد ... - سقوط به یک رابطه جنسی واژن شات باتلاق با چاق و چله گوشتی خواهر در قانون!