"من نمی خواستم یک برنامه تطبیق را انجام دهم زیرا به اندازه کافی بزرگ نبودم ..." این از یک دانش اموز با تفاوت سنی مانند دختر من است، و DM ها مانند طوفان فرستاده می شوند. من ان را نادیده گرفتم، اما کاواکیتا به خانه من امد و با شیطنت خندید و گفت: "من معلم را دوست داشتم" و مرا در اغوش گرفت. - من نمی توانم وسوسه تهاجمی کاواکیتا را تحمل کنم، من رابطه بین معلم و دانش اموز را می شکنم، ان را دور می اندازیم، خودم را در رابطه جنسی جوانان غوطه ور می کنم تا بمیرم و سقوط عقل!